خدا می بیند...God sees
جوانا! رهِ طاعت امروز گير×كه فردا نيايد جواني زپير
قالب وبلاگ

 

بزمِ شراب درهم مي ريزد !
روزي ازامام هادي عليه السلام نزد متوكل سعايت كردند كه درمنزل او اسلحه ونوشته ها واشياي ديگري است كه ازشيعيان اودرقم به اورسيده واوعزم شورش برضد دولت را دارد.
متوكل گروهي رابه منزل آن حضرت فرستاد وآنان شبانه به خانه امام هجوم بردند،ولي چيزي به دست نياوردند،آنگاه امام را دراطاقي تنها ديدند كه دربه روي خود بسته وجامه ي پشمين برتن دارد وبرزميني مفروش ازشن وماسه نشسته وبه عبادت وتلاوت قرآن مشغول است.امام را با همان حال نزد متوكل بردند وبه او گفتند:درخانه اش چيزي نيافتيم و او را روبه قبله ديديم كه قرآن مي خواند.
متوكل چون امام را ديد،عظمت وهيبت امام او را فرا گرفت و بي اختيار حضرت را احترام كرد ودركنارخود نشاند وجام شرابي راكه دردست داشت به آن حضرت تعارف كرد! امام سوگندياد كرد وگفت:گوشت وخون من با چنين چيزي آميخته نشده است،مرا معاف دار!اودست برداشت وگفت:شعري بخوان! امام فرمود:من شعركم دربردارم گفت:بايد بخواني! امام اشعاري خواند كه ترجمه ي آن چنين است:
(زمامداران جهانخوار ومقتدر) برقله ي كوهسارها شب را به روزآوردند درحالي كه مردان نيرومند ازآنان پاسداري مي كردند،ولي قله ها نتوانستند آنان را (ازخطرمرگ)برهانند.
آنان پس ازمدتها عزت ازجايگاه هاي امن به زيركشيده شدند ودرگودالها (گورها) جايشان دادند؛چه منزل وآرامگاه نا پسندي!
پس ازآنكه به خاك سپرده شدند،فريادگري فرياد برآور د : كجاست آن دست بندها و تاجها و لباس هاي فاخر؟
كجاست آن چهره هاي در ناز و نعمت پرورش يافته كه به احترامشان پرده ها مي آويختند(بارگاه و پرده و دربان داشتند)؟
گور به جاي آنان پاسخ داد :اكنون كرم ها بر سر خوردن آن چهره ها با هم مي ستيزند !
آنان مدت درازي در دنيا خوردند و آشاميدند؛ولي امروز آنان كه خورنده ي همه چيز بودند ،خود،خوراك حشرات و كرم هاي گور شده اند!
چه خانه هايي ساختند تا آنان را از گزند روزگار حفظ كند ولي سرانجام پس از مدتي ،اين خانه ها و خانواده ها را ترك گفته به خانه ي گور شتافتند!
چه اموال و ذخايري انبار كردند ،ولي همه ي آنها را ترك گفته ، رفتند و آنها را براي دشمنان خود واگذاشتند!
خانه ها و كاخ هاي آباد آنان به ويرانه ها تبديل شد و ساكنان آنها به سوي گورهاي تاريك شتافتند!
مهدي پيشوايي،سيره ي پيشوايان،ص 583

www.javani.loxblog.com

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت

برچسب‌ها:

 روايت شده است كه هارون الرشيد هنگامي كه امام كاظم

عليه السلام در حبس بود، كنيزي عاقل و زيبا به نزد حضرت

فرستاد تا آن حضرت را خدمت كند و ظاهراً قصدش

در اين كار آن بود كه شايد آن حضرت به سوي آن كنيز ميل كند

و ارزش او در نظر مردم كم شود يا آنكه براي ضايع كردن آن

حضرت بهانه به دست آورد و خادمي فرستاد تا از حال او

با خبر شود، خادم ديد كه آن كنيز پيوسته براي خدا

در سجده است و سر از سجده بر نمي دارد و مي گويد : 

قُدُّوسٌ قُدُّوسٌ سُبحانَك سبحانَك سبحَانك!

پس آن كنيز را به نزد هارون بردند، هارون ديد از خوف خدا

مي لرزد و چشم به آسمان دوخته و مشغول به نماز گشت،

از او  پرسيدند : اين چه حالتي است كه تو پيدا كرده اي؟

گفت : عبد صالح (امام كاظم عليه السلام)را ديدم كه چنين بود

و  پيوسته آن كنيز به همين حال بود تا وفات كرد.

ابن شهر آشوب آشوب اين روايت را از مفصّل نقل كرده و
علامه مجلسي رحمة الله عليه آن را در جلاء العيون نوشته.
منتهي الامال،شيخ عباس قمي رحمة الله عليه،ص354

www.javani.loxblog.com

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت

برچسب‌ها:
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

تقدیم به همه ی جوانانی که تصمیم دارند بهار عشق را در بهار عمر آغاز کنند و آن را به دست خزان پيري نسپارند و بهار عمر را در بهار عشق به خداوند در هم تنيده و در اين بهارِ بهاري،مرواريد وصال را در كلبه ي قلب خود محفوظ نگه دارند. تو قدر خرمي نوبهار عمر بدان****خزان گلشن ما را دگر بهاري نيست
نويسندگان
آخرين مطالب
آرشيو مطالب
5 آذر 1394
5 آبان 1394 3 مرداد 1394 3 تير 1394 5 خرداد 1394 3 بهمن 1393 1 مهر 1393 5 خرداد 1393 7 ارديبهشت 1393 7 فروردين 1393 6 فروردين 1393 4 فروردين 1393 3 فروردين 1393 5 آبان 1392 3 آبان 1392 1 مهر 1392 5 ارديبهشت 1392 7 فروردين 1392 4 فروردين 1392 3 فروردين 1392 2 فروردين 1392 1 فروردين 1392 7 اسفند 1391 6 اسفند 1391 5 اسفند 1391 3 اسفند 1391 2 اسفند 1391 7 بهمن 1391 6 بهمن 1391 5 بهمن 1391
امکانات وب